1-1-2-5- ویژگی های اندیشه سیاسی سهروردی
اندیشه سیاسی سهروردی دارای ویژگیهایی است که میتوان آن را در زمره اعتقاد و باور شیعی قرار داد. این باور در مرحله نخست، صبغه مخالفت با دولتهای مبتنی بر قهر و غلبه رادارد و سپس از وجه امامت و حکمت سرمدی یا نوری برخوردار است. چند شاخصه در باور سیاسی سهروردی هست که میتوان تفکر او را ،در زمره اندیشه سیاسی شیعی قرار داد:
1- مهمترین اثر سیاسی سهروردی که پاسخی به رویکرد سیاسی سنی غزالی است، کتاب «هیاکلالنور» است. شیخ اشراق هیاکل النور را در 7 هیکل تدوین کرده و آن را به زبان عربی نگاشته و خود، آن را به فارسی برگردانده است. برخی معتقدند اصطلاح «هیاکل» ریشه در تفکر اسماعیلی دارد. در اعتقاد اسماعیلی، این اصطلاح به زمان نورانی و روح روحانی امام مربوط است. واژه «هیکل» در آثار متفکران اسماعیلی در مباحث مربوط به امامت و حکومت و لزوم اطاعت از امام واقعی و شرایط دستیابی به سعادت اخروی، به طور گسترده به کار رفته است. هانری کربن در «المبدأ و المعاد» چند مسئله مهم را درباره هیکل طرح میکند:
الف) هیکل با صفت نورانی به کار میرود و روحانی محض است.
ب) هیکل نورانی مقام امامت است.
ج) هیاکل نورانی در هر دورهای وجود میآیند و از دوری به دوری دوام پیدا میکنند.
د) در کشور اعظم، آخرین هیکل نوری یا قائم به پا خواهد خاست و تمام ارواح پاک را رستگار خواهد ساخت.
هـ) ایمان راستین یک انسان و مؤمن واقعی، به پذیرش و اطاعت از امام و هیکل نوری وابسته است.(کربن:123-108)
2- دو عنصر در تفکر سیاسی سهروردی وجود دارد که وجه شیعی را در اندیشه سیاسی وی بسیار نیرومند میسازد. اولین مولفه نبوت است. سهروردی، نظریه دینی - سیاسیای از نبوت مبتنی بر خوانش امامیه عرضه میکند که عناصری چون عصمت و برگزیدگی پیامبران، حکومت انبیا به عنوان الگوی دولت دنیوی - دینی و بهرهمندی انبیا از علوم ربوبی در حکمروایی دارد و یگانه سیاست مطلوب آن دستیابی ابنای بشر به رستگاری با ذکر معجزات و کرامات است. سهروردی تفسیری شیعی از نبوت به دست داده و انبیا را صرفاً برگزیده و انسان کامل معرفی نمیکند بلکه آنها را معصوم و منصوب از جانب خداوند بر مردم دانسته و در تفکر سیاسی خود، پیامبران را شایستهترین انسانها در حکمت و قدرت و حکومت بر میشمارد و حکومت انبیا را نخستین و برترین شکل حکومت توصیف میکند. (سهروردی،1380 :1 /93)
دومین مولفه که در اندیشه سیاسی سهروردی صبغه شیعی دارد، بهرهگیری از تعابیر "فقهی شیعی" است. سهروردی در «الواح عمادی»(همان:ج3/194) تعبیر اهل شریعت و فقها با عنوان «خلفاء الله فی الارض» را به کار برده و آن را با رویکردی کلامی - فلسفی، به نفوس پاکان یا معصومان پیوند میدهد. وی نفوس پاکان را متصل به عقل سماوی یا عقل فعال بر شمرده و از این اندیشه در طرح سیاسی اشراقی خود بهره وافر میبرد.
سهروردی علاوه بر طرح تعابیر شیعی در فقه و کلام، در سامان بخشیدن تفکر سیاسی خود، این عناصر را دخالت میدهد. او رویکرد کلامی شیعی در خصوص خلیفه الهی بر اساس آیات 124 بقره و 55 مائده و 59- 58 سوره نساء را به تفصیل تبیین ساخته و ریاست و حکومت بر جامعه را به «صاحبان کرامات و معجزات» و «واجدان نور قدسی» اختصاص داده و از رهیافتهای باطنی و تأویلی قرآن سود میبرد تا اندیشه و نظریه «حکیمان متوغل در تأله» را با نظریه امامت و ولایت پیوند دهد. (سهروردی،21:1367)
مؤلفههایی که سهروردی در اندیشه اشراقی سیاسی خود از آنها استفاده میکند و با آنها به توجیه و توضیح قدرت سیاسی ، حاکم سیاسی و مشروعیت حکومت میپردازد، سبب شده که به رویکرد کلامی و حتی فقهی شیعی نزدیک شود؛ گرچه میکوشد تا این رویکرد را با رهیافت ایرانی مآبی که گرایش نیرومندی در سهروردی است و وی را به احیای تمدن و عناصر فرهمندی ایرانی و نیز گنوسیستی در اندیشه ایرانی واداشته در هم آمیزد و آموزهای از آمیزه «دین و ایران» به دست دهد.
2-1-2-5- رهاوردهای اندیشه سیاسی سهروردی:
نکات ذیل رامی توان ثمره تفکر سیاسی سهروردی دانست:
الف) اساس قدرت سیاسی مبتنی بر خلیفه اللهی است. خلیفه، هم حجت خداوند بر زمین است و هم حکمت ، میزان ، بیّنات ، علوم و قدرت خود را از خداوند دریافت میکند.
ب) سهروردیبا آمیزه ای از نگاه فقهی - کلامی شیعی، جهان را قائم به خلیفه الهی میداند که عالم نمیتواند در هیچ برههای از این حجت و امام خالی بماند.
ج) سهروردی تحت تأثیر شیعیان اسماعیلی و فاطمیون مصر، معتقد به امام متأله ظاهر و مستور است.
د) سهروردی قائل به نظریه قطب بر اساس دیدگاه اسماعیلی در سلسله مراتب قدرت بوده و ریاست و حکومت حقیقی بر جهان را از آن رئیس تامه و امام بر میشمارد.
هـ) سهروردی اعتقاد دارد که دوره ریاست امام، دوره نورانی است و سیاست او نیز نورانی است. در صورتی که امام حاکم بر جامعه نباشد یا مردم اقبال به حکومت او نشان ندهند یا دیگران که شایسته حکومت و حکمت لدنی نیستند، قدرت سیاسی را در اختیار خود بگیرند، جامعه و عصر دچار زوال، ظلمت و نابودی میشود. (همان)
سهروردی بر خلاف اندیشه ایرانشهری، این خمیر مایه را «فرهمندی» ایرانی نمیداند بلکه تحت تأثیر رویکرد شیعی، اساس آن را «نور» بر میشمارد. ملاصدرا معتقد است که گزینش «نور» توسط سهروردی، به سبب تأثیرپذیری وی از فلسفه نور زرتشتی و ایرانی یا اندیشه یونانی (خود سهروردی نیز افلاطون را به عنوان امام حکمت «صاحب الاید و النور» میداند) نیست بلکه سهروردی از آیات قرآن سود میبرد و به تفسیر نور میپردازد. (سهروردی،1380 :ج 3 :184به بعد) حقیقت این است که تفسیر آیه نور در اندیشههای ابن سینا - در «اشارات»، نمط سوم - و تحت تأثیر او، در اندیشههای غزالی در «مشکوه الانوار»، پیشینه نیرومندی دارد.
بنابراین تمایل سهروردی به «نور» ارتجالی و بدون پیشینه نیست اما سهروردی تنها در تأویل آیه نور توقف نمیکند بلکه «فلسفه نور» را در تدوین حکومت و قدرت مطلوب و ویژگیهای حاکم اسلامی به کار میگیرد. سهروردی اساس رستگاری جامعه را دستیابی به شعاع قدسی تلقی کرده و در صورت استقرار قدرت سیاسی مطلوب، دوره را «عصر نورانی» نام مینهد سهروردی در «پرتونامه» و «هیاکل النور» مینویسد: «هرکس واجد نفس لطیف با افکار ملکوتی شود، انواری از آسمان بر او تابانده میشود که از شهاب نورانی است. چنین کسی که انوار قدسیه از عالم روحانی را به سبب استعداد نفسش به جهت عشق و محبت واجد شده، دارای وجودی لطیف و نورانی شده و به جامعه و آدمیان عشق خواهد ورزید و به تعظیم امتها میپردازد. او به سبب این ملکات و انوار، صاحب شکوه، علم، فضیلت و هیبت شده و مورد اقبال امتها خواهد بود». (سهروردی،1380:ج3/81)
در باب اندیشه سیاسی سهروردی توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
1- مبانی نظری، آیین سیاسی - اشراقی را باید در متون اصلی فلسفه اسلامی به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی در آثار فارابی وابن سیناجست.
2- سهروردی به دیدگاههای غزالی در کتاب "کیمیای سعادت "در مسأله سیاست و آداب نیز توجه داشته است.ازاین رو سهروردی درجدوجهداست تارهیافت سیاسی خود را با ابتنا بر اندیشه اشراقی و در واکنش به غزالی و با بازسازی اندیشه فارابی و ابن سینا تدوین کند. زیراغزالی با گسست از اصول تسنن مبنی بر محوریت رای اکثریت و اهل «حل و عقد» و بیعت در حکومت، به برگزیدگی پادشاه روی آورده و کوشیده تا به هر روی شالوده ایدئولوژیک خلافت بغداد را فراهم سازد. مدل غزالی با اصول شریعت سازگاری نداشت و عمدتاً تحت تأثیر «سیرالملوک» خواجه نظام پدیدار شد. (غزالی،:107-104)
3- توجه وتامل در نوشتههایی مانند" قابوس نامه" و "سیاست نامه نظام الملک "و نظریات پادشاهان کهن مانند فریدون و کیخسرو در باب نحوه توجیه مشروعیت حکومت ،در اندیشه سیاسی سهروردی دیده میشودهرچندوی ا ثرویژه ای درباب سیاست ازخود به جای نگذاشته است.
4- سهروردی بسان فارابی در نظریه سیاسی خود تحت تأثیر افلاطون ( جمهوریت) نیز بوده است.(همان)ازهمین روست که ایده حاکمان حکیم وحکومت حکیمان رادر اندیشه اومییابیم.
5- در فلسفه سیاسی سهروردی ،ارتباط با مبدأ، حکمت، سعادت، عدالت، اطاعت از خدا دیده میشود البته این مؤلفهها در اندیشه افلاطون به طور خاص وبه نحو شفاف دیده نمیشود.چه اینکه سهروردی براساس سنت حکیمان مسلمان،ابتدا به اثبات ضرورت زندگی اجتماعی مپردازدسپس پرده ازرسالت انبیا برمی گیردودرپی آن به تبیین وتشریح حکومت حکیمان روی میآورد.
6- سهروردی نیز مانند فارابی میپذیرد که رئیس حکومت و مدینه نمیتواند هر کسی باشد اما وی معتقد است ریاست مدینه باید در دست حکیمان متأله (جامع حکمت ذوقی و بحشی) باشد و معتقد است اینان از راه درک حکمت اشراق به کمال انسانیت رسیدهاند و نفس ایشان به عقل فعال پیوسته است.ازاین رورییس اول دراندیشه فارابی باحکیم متاله دراندیشه سهروردی،تفاوت ماهوی دارند.
7 رئیس اول مدینه فاضله فارابی، افعال و رفتار و صفاتش یکسره دنیوی هستند اما در حکمت سیاسی سهروردی سخن از سالکان و حکمای خارق العاده است. ( شهرزوری،48:1380)
8-گویی سهروردی انسان کاملی که از او به عنوان حکیم متأله تعبیر میکند. بیش از آنکه ریاست ظاهری و صوری بر جامعه داشته باشد دارای نوعی ریاست باطنی و معنوی است و نزد سهروردی حاکم حکیم یا رئیس مدینه می باید صاحب کرامات باشد تا اهل مدینه با دیدن کرامات از وی فرمان برند. نزد او چنین رئیسی در هر عصری خلیفه الله است. پس می توان گفت که آیین سیاسی اشراقی یعنی حکمت در خدمت حکومت و پیام سیاسی سهروردی به پادشاهان روزگارش این است که اگر طالب فره و قدرت و عدالت پیشینیان هستید نزد حکیمی متأله حکمت بیاموزید (همان، 55-48)
9- مهمترین شاخص طرح سیاسی سهروردی، اندیشه شیعی - ایرانی است و کتاب بسیار ارزشمند «هیاکل النور» مهمترین منبع این رویکرد محسوب میشود.
10-جمع حکمت بحثی وذوقی درحاکم ونگاه توامان به عالم مادون ومافوق، راهبرد برجسته ای است که محورهاوخطوط اصلی آن دراندیشه حکیمان بعدی ،آشکارتر وشفاف تر مورد توجه وتامل قرار گرفت.